قانون حدود و قصاص و مقررات آن
نوع قانون
قانون -
مرجع تصويب
کمیسیون مجلس
تاریخ سند تصويب
-
شماره ابلاغ
36341/ 1
مرجع ابلاغ
نخست وزیر
شماره روزنامه رسمي
10972
آخرین وضعیت
منسوخه 1400/11/17
طبقه بندی
ندارد
تاريخ تصويب
1361/07/20
شماره سند تصویب
-
تاریخ ابلاغ
1361/07/27
تاريخ اجرا
-
تاریخ روزنامه رسمي
1361/08/04
تاریخ انتشار
-
متن کامل قانون
بخش اول
قصاص کیفری است که جانی به آن محکوم میشود و باید با جنایت او برابر باشد. قصاص دو قسم است قصاص نفس و قصاص عضو.
قسم اول قصاص نفس و احکام آن در چند فصل بیان میشود.
فصل اول
فصل اول
ماده 1
ماده 1
- قتل عمد برابر مواد این فصل موجب قصاص است و اولیاء دم میتوانند با اذن ولی مسلمین یا نماینده او قاتل را با رعایت شرایطی که خواهد آمد به قتل برسانند.ماده 2
ماده 2
- قتل در موارد زیر عمدی است.الف- مواردی که قاتل با انجام کاری قصد کشتن کسی را دارد خواه آن کار نوعاً کشنده باشد خواه نباشد ولی در عمل سبب قتل شود.
ب- مواردی که قاتل عمداً کاری را انجام دهد که نوعاً کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد.
ج- مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری را که انجام میدهد نوعاً کشنده نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری و یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و امثال آنها نوعاً کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد.
ماده 3
ماده 3
- قتل نفس سه نوع است: عمد- شبه عمد- خطاء که احکام دو نوع اخیر در فصل دیات خواهد آمد.مبحث اول
(اکراه در قتل)
ماده 4
ماده 4
- اکراه مجوز قتل نیست بنابراین اگر کسی را وادار به قتل کنند نباید مرتکب شود و اگر مرتکب شد قصاص میشود و اکراه کننده به حبس ابد محکوم میگردد.ماده 5
ماده 5
- هرگاه مسلمانی کشته شود قاتل قصاص میشود.ماده 6
ماده 6
- هرگاه مرد مسلمانی عمداً زن مسلمانی را بکشد محکوم به قصاص است لیکن باید ولی زن قبل از قصاص قاتل نصف دیه مرد را به او بپردازد.ماده 7
ماده 7
- هرگاه کافر ذمی عمداً کافر ذمی دیگری را بکشد قصاص میشود اگرچه پیرو دو دین مختلف باشند و اگر مقتول زن ذمی باشد باید ولی او قبل از قصاص نصف دیه مرد ذمی را به قاتل بپردازد.مبحث دوم
(شرکت در قتل)
ماده 8
ماده 8
- هرگاه دو یا چند مرد مسلمان مشترکا مرد مسلمانی را بکشند ولی دم میتواند با اذن حاکم شرع همه آنها را قصاص کند لیکن در صورتیکه قاتل دو نفر باشند باید به هر کدام از آنها نصف دیه و اگر سه نفر باشند باید به هر کدام از آنها دو ثلث دیه و اگر چهار نفر باشند باید به هر کدام از آنها سه ربع دیه را بپردازد و به همین نسبت در افراد بیشتر.ماده 9
ماده 9
- هرگاه دو یا چند نفر جراحتی بر کسی وارد سازند که موجب قتل او شود چه در یک زمان و چه در زمانهای متفاوت چنانچه قتل مستند به جنایت همگی باشد همه آنها قاتل محسوب میشوند و کیفر آنان باید طبق مواد دیگر این قانون با رعایت شرایط تعیین شود.ماده 10
ماده 10
- شرکت در قتل، زمانی تحقق پیدا میکند که کسی در اثر ضرب و جرح عده ای کشته شود و مرگ او مستند به عمل همه آنها باشد خواه عمل هر یک بتنهائی برای قتل کافی باشد خواه نباشد و خواه اثر کار آنها مساوی باشد خواه متفاوت.ماده 11
ماده 11
- هرگاه کسی جراحتی به شخصی وارد کند و بعد از آن دیگری او را به قتل برساند قاتل همان دومی است اگرچه جراحت سابق به تنهائی موجب مرگ میگردید و اولی فقط محکوم به قصاص طرف یا دیه جراحتی است که وارد کرده مگر مواردیکه در قصاص جراحت خطر مرگ باشد که در این صورت فقط محکوم به دیه میباشد.ماده 12
ماده 12
- هرگاه جراحتی که نفر اول وارد کرده مجروح را در حکم مرده قرار داده و تنها آخرین رمق حیات در او باقی بماند و در این حال دیگری کاری را انجام دهد که به حیات او پایان بخشد اولی قصاص میشود و دومی تنها دیه جنایت بر مرده را میپردازد.ماده 13
ماده 13
- هرگاه ایراد جرح هم موجب نقص عضو شود و هم موجب قتل چنانچه با یک ضربت باشد قصاص قتل کافی است و نسبت به نقص عضو قصاص یا دیه نیست.ماده 14
ماده 14
- در هر مورد که باید مقداری از دیه را به قاتل بدهند و قصاص کنند باید پرداخت دیه قبل از قصاص باشد.فصل دوم
فصل دوم
شرایط قصاصماده 15
ماده 15
- کسی که محکوم به قصاص است باید با اذن ولی دم او را کشت پس اگر کسی بدون اذن ولی دم او را بکشد مرتکب قتلی شده که موجب قصاص است.ماده 16
ماده 16
- پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد فقط به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول محکوم و تعزیر میشود.ماده 17
ماده 17
- هرگاه دیوانه یا نابالغی عمداً کسی را بکشد خطا محسوب و قصاص نمیشود بلکه باید عاقله آنها دیه قتل خطا را به ورثه مقتول بدهند.ماده 18
ماده 18
- هرگاه عاقل دیوانه ای را بکشد قصاص نمیشود بلکه باید دیه قتل را به ورثه مقتول بدهد.ماده 19
ماده 19
- هرگاه بالغ نابالغی را بکشد قصاص میشود.ماده 20
ماده 20
- قتل در حال مستی موجب قصاص است مگر اینکه ثابت شود که در اثر مستی بکلی مسلوب الاختیار و قصد از او سلب شده و قبلا برای چنین عملی خود را مست نکرده باشد.ماده 21
ماده 21
- هرگاه کسی در حال خواب یا بیهوشی شخصی را بکشد قصاص نمی شود لکن باید دیه قتل به ورثه مقتول داده شود.ماده 22
ماده 22
- قتل نفس در صورتی موجب قصاص است که مقتول شرعاً مستحق کشتن نباشد و اگر مستحق قتل باشد قاتل باید استحقاق قتل او را طبق موازین در دادگاه اثبات کند.فصل سوم
فصل سوم
شرائط دعوی قتل ماده 23
ماده 23
- در مدعی حین اقامه دعوی عقل و بلوغ شرط است و چنانچه دعوی مستلزم امر مالی گردد رشد نیز شرط است اما نسبت به مدعی علیه هیچیک شرط نیست.ماده 24
ماده 24
- مدعی باید نسبت به مورد دعوی جازم باشد و با احتمال و ظن نمیتوان علیه کسی اقامه دعوی کرد لکن با وجود اماره و آثار جرم دعوای بدون جرم نیز مسموع است.ماده 25
ماده 25
- مدعی علیه باید معلوم و مشخص یا محصور در میان عده ای معین باشد.ماده 26
ماده 26
- مورد دعوی باید معلوم باشد بنابراین مدعی قتل باید نوع آن را از لحاظ عمد یا غیرعمد بیان کند و اگر اصل قتل ثابت شود و نوع آن اثبات نشود باید با صلح میان قاتل و اولیاء مقتول و عاقله دعوی را خاتمه داد.فصل چهارم
فصل چهارم
ماده 27
ماده 27
- راههای ثبوت قتل در دادگاه عبارتند از:1 - اقرار 2- شهادت 3 - قسامه 4 - علم قاضی.ماده 28
ماده 28
- با اقرار به قتل عمد گرچه یکمرتبه هم باشد قتل عمد ثابت میشود.ماده 29
ماده 29
- اقرار در صورتی نافذ است که اقرارکننده دارای اوصاف زیر باشد: 1 - عقل 2- بلوغ 3 - اختیار 4 - قصدبنابراین اقرار دیوانه و مست و کودک و مجبور و اشخاصی که قصد ندارند مانند ساهی- هازل- نائم- بیهوش نافذ نیست.
ماده 30
ماده 30
- اقرار به قتل عمد از کسی که به سبب سفاهت یا افلاس محجور باشد نافذ و موجب قصاص است.ماده 31
ماده 31
- اگر کسی به قتل عمدی شخصی اقرار نماید و دیگری به قتل خطائی همان مقتول اقرار کند ولی دم در مراجعه به هر یک از این دو نفر مخیر است که برابر اقرارش عمل نماید و نمیتواند مجازات هر دو را مطالبه کند.ماده 32
ماده 32
- اگر کسی به قتل عمدی شخصی اقرار کند و پس از آن دیگری به قتل عمدی همان مقتول اقرار نماید در صورتیکه اولی از اقرارش برگردد قصاص یا دیه از هر دو ساقط است و دیه از بیت المال پرداخت میشود و این در حالی است که قاضی احتمال عقلائی ندهد که اقرار دومی توطئه ای برای رهائی اولی بوده است.ماده 33
ماده 33
- الف- قتل عمد با شهادت دو مرد عادل ثابت میشود.ب- قتل شبه عمد یا خطاء با شهادت دو مرد عادل یا یک مرد عادل و دو زن عادل یا یک مرد عادل و قسم مدعی ثابت میشود.
ماده 34
ماده 34
- هرگاه یکی از دو شاهد عادل گواهی دهد که متهم اقرار به قتل عمدی نمود و دیگری گواهی دهد که متهم اقرار به قتل کرد و بقید عمد گواهی ندهد اصل قتل ثابت میشود و متهم مکلف است نوع قتل را بیان کند اگر اقرار به عمد نمود قصاص میشود و چنانچه منکر قتل عمد باشد و قسم یاد کند قصاص از او ساقط است.ماده 35
ماده 35
- هرگاه ولی دم، مدعی قتل عمد شود و یکی از دو شاهد عادل به قتل عمد و دیگری به اصل قتل شهادت دهد و متهم قتل عمد را انکار کند از باب لوث محسوب میشود و مدعی باید قتل را با قسامه ثابت کند.ماده 36
ماده 36
- هرگاه یکی از دو مرد عادل شهادت به قتل دهد و دیگری شهادت به اقرار متهم به قتل، قتل ثابت نمیشود و داخل در باب لوث خواهد بود.ماده 37
ماده 37
- هرگاه بر اثر قرائن و اماراتی حاکم به وقوع قتل گمان پیدا کند از قبیل شهادت یک شاهد یا حضور شخصی همراه با آثار جرم در محل قتل یا وجود مقتولی در محل تردد یا اقامت اشخاص معین از موارد لوث خواهد بود.تبصره
تبصره
- هرگاه قرائن و نشانه های ظنی معارض یکدیگر باشد مورد از باب لوث خارج خواهد بود.ماده 38
ماده 38
- در موارد لوث ابتدا از مدعی علیه شهود معتبر مطالبه میشود و اگر شهود نداشته باشد مدعی میتواند برای اثبات مطلب خود چهل و نه نفر مرد از خویشان و بستگان خود را که از وقوع قتل آگاهی داشته باشند دعوت کند تا باتفاق او جهت اثبات دعوی قسم یاد کنند و چنانچه عدد آنها کمتر از نصاب باشد قسم را تکرار کنند تا پنجاه تکمیل شود و اگر مدعی بستگانی ندارد یا بستگانش آگاهی ندارند یا حاضر به قسم نیستند خود مدعی میتواند پنجاه بار سوگند یاد کند تا دعوای او ثابت گردد.ماده 39
ماده 39
- هرگاه مدعی اقامه قسامه نکند مدعی علیه میتواند برای برائت خود به ترتیب مذکور در ماده 39 به قسامه عمل نماید و چنانچه ابا کند بنفع مدعی حکم داده میشود.ماده 40
ماده 40
- نصاب قسامه در قتل شبه عمد و خطای محض بیست و پنج قسم میباشد که بر طبق مواد گذشته عمل میشود.ماده 41
ماده 41
- قسامه در جراحات عضو دیه را ثابت میکند نه قصاص را و نصاب آن بترتیب زیر است:1- جراحتهائی که موجب دیه کامل باشد قسامه شش قسم است.
2- در جراحتهائی که موجب نصف دیه است قسامه با سه قسم خواهد بود.
3- در جراحتهائی که موجب ثلث یا ربع یا خمس دیه باشد قسامه با دو قسم ثابت میشود.
4- در جراحتهائی که موجب سدس دیه یا کمتر میشود قسامه با یک قسم ثابت میشود.
ماده 42
ماده 42
- اگر شخصی در اثر ازدحام کشته شود یا جنازه ای در شارع عام پیدا شود و قرائن ظنی بر نسبت قتل او به شخص یا جماعتی نباشد باید حاکم شرع دیه او را از بیت المال بدهد و اگر شواهد ظنی نزد حاکم اقامه شد که آن قتل به شخص یا اشخاص معین منسوب است مورد از باب لوث خواهد بود.فصل پنجم
فصل پنجم
کیفیت استیفاء قصاصماده 43
ماده 43
- قتل عمد موجب قصاص است لکن با رضایت ولی دم و قاتل به مقدار دیه کامله یا به کمتر یا زیادتر از آن تبدیل میشود.ماده 44
ماده 44
- هرگاه مردی زنی را به قتل رساند ولی دم مخیر است بین قصاص با پرداخت نصف دیه کامل به قاتل و بین مطالبه دیه زن از قاتل.ماده 45
ماده 45
- هرگاه کسی که مرتکب قتل عمد شده است بمیرد قصاص و دیه ساقط میشود.ماده 46
ماده 46
- هرگاه کسی که مرتکب قتل عمد شده است فرار کند و باو دسترسی نباشد تا بمیرد قصاص تبدیل به دیه میشود که باید از مال قاتل پرداخت گردد و چنانچه مالی نداشته باشد از اموال نزدیکترین خویشان او به نحو «الاقرب فلاقرب» پرداخت میشود و چنانچه نزدیکانی نداشته باشد یا آنها تمکن نداشته باشند دیه از بیت المال پرداخت میگردد.ماده 47
ماده 47
- اولیاء دم که قصاص در اختیار آنهاست همان ورثه مقتولند مگر شوهر یا زن که در قصاص و عفو و اجراء اختیاری ندارند.ماده 48
ماده 48
- زن حامله که محکوم به قصاص است نباید قبل از وضع حمل قصاص شود و پس از وضع حمل چنانچه قصاص موجب هلاکت طفل باشد باید به تأخیر افتد تا خطر مرگ از طفل بر طرف گردد.ماده 49
ماده 49
- قصاص با آلت کند و غیربرنده که موجب آزار مجرم باشد جائز نیست و همچنین مثله او حرام است.ماده 50
ماده 50
- در صورتیکه ولی دم متعدد باشد موافقت همه آنها در قصاص لازم است چنانچه همگی خواهان قصاص قاتل باشند قاتل قصاص میشود و اگر بعضی از آنها خواهان قصاص و دیگران خواهان دیه، خواهان قصاص میتوانند قاتل را قصاص کنند لکن باید سهم دیه سایر اولیاء دم را که خواهان دیه هستند بپردازند و اگر بعضی از اولیاء دم بطور رایگان عفو کنند دیگران میتوانند بعد از پرداخت سهم عفوکنندگان به قاتل او را قصاص نمایند.ماده 51
ماده 51
- ولی دم بعد از اذن حاکم شرع میتواند شخصاً قاتل را قصاص کند و یا وکیل بگیرد.ماده 52
ماده 52
- هرگاه ولی دم صغیر یا مجنون باشد ولی او (پدر یا جد پدری یا قیم منصوب از طرف آنها یا حاکم شرع) با رعایت غبطه صغیر و مجنون قصاص میکند یا قصاص را به مقدار دیه یا کمتر یا بیشتر از آن تبدیل مینماید و اگر ولی دم غائب باشد و غیبت او طولانی شود حاکم شرع ولی اوست و برابر مصلحت تصمیم میگیرد.ماده 53
ماده 53
- هرگاه شخص یا اشخاصی محکوم به قصاص را رهائی دهند محکوم به حبس میباشند تا قاتل تحویل مقامات قضائی گردد و چنانچه قاتل قبل از تحویل بمیرد دیه مقتول به عهده آنکس یا کسانی است که او را فرار داده اند.ماده 54
ماده 54
- با عفو مجنی علیه قبل از مرگ حق قصاص ساقط نمیشود و اولیاء دم میتوانند پس از مرگ او قصاص را مطالبه نمایند.مبحث اول
(قسم دوم قصاص عضو)
ماده 55
ماده 55
- قطع عضو یا جرح آن اگر عمدی باشد موجب قصاص است و مجنی علیه میتواند با اذن حاکم شرع جانی را با شرایطی که میآید قصاص نماید.ماده 56
ماده 56
- قطع عضو یا جرح آن سه نوع است: عمد - شبه عمد- خطاء که احکام دو نوع اخیر در فصل دیات خواهد آمد.ماده 57
ماده 57
- قطع عضو یا جرح آن در موارد زیر عمدی استالف- وقتی که جانی با انجام کاری قصد قطع عضو یا جرح آن را دارد چه آن کار نوعاً موجب قطع یا جرح باشد یا نباشد.
ب- وقتی که جانی عمداً کاری انجام دهد که نوعاً موجب قطع یا جرح عضو باشد هر چند قصد قطع یا جرح نداشته باشد.
ج- وقتی که جانی قصد قطع عضو یا جرح را ندارد و عمل او نوعاً موجب قطع یا جرح نمیباشد ولی نسبت به مجنی علیه بر اثر بیماری یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و مانند اینها نوعاً موجب قطع یا جرح باشد و جانی به آن آگاهی داشته باشد.
ماده 58
ماده 58
- در قصاص عضو علاوه بر شرایط قصاص نفس شرایط زیر باید رعایت شود:1 - تساوی اعضاء در سالم بودن
2 - تساوی در اصلی بودن اعضا
3 - تساوی در محل عضو مجروح
4 - قصاص موجب تلف جانی نباشد
5 - قصاص بیشتر از اندازه جنایت نشود
ماده 59
ماده 59
- در قصاص عضو، زن و مرد برابرند و مرد مجرم بسبب نقص عضو یا جرمی که به زن وارد نماید به قصاص عضو مانند آن محکوم میشود. مگر اینکه دیه عضوی که ناقص شده ثلث یا بیش از ثلث دیه کامل باشد که در آن صورت زن هنگامی میتواند قصاص کند که نصف دیه آن عضو را به مرد بپردازد.ماده 60
ماده 60
- عضو سالم در برابر عضو ناسالم قصاص نمیشود و فقط دیه آن عضو پرداخت میشود لکن عضو ناسالم در برابر عضو سالم قصاص میشود.ماده 61
ماده 61
- در قصاص عضو تساوی محل معتبر است و باید در مقابل قطع عضو طرف راست عضو همان طرف و در مقابل طرف چپ عضو همان طرف جانی قصاص شود.تبصره
تبصره
- در صورتیکه مجرم دست راست نداشته باشد دست چپ او و چنانچه دست چپ هم نداشته باشد پای او قطع خواهد شد.ماده 62
ماده 62
- جرحی که بعنوان قصاص وارد میکنند باید از حیث طول و عرض مساوی با جنایت باشد مگر جرحی که باستخوان سر برسد که در این صورت صدق مماثلت عرفی کافی است.ماده 63
ماده 63
- هرگاه در قصاص جرح رعایت تساوی ممکن نباشد مانند بعضی از جراحت های عمیق یا در موارد شکسته شدن استخوانها یا جابجا شدن آنها بطوریکه قصاص موجب تلف جانی یا زیاده از اندازه جنایت گردد باید دیه آن داده شود چه مقدار آن دیه شرعاً معین باشد یا با حکم حاکم شرع معین شود.ماده 64
ماده 64
- قصاص عضو را میشود فوراً اجراء نمود و لازم نیست صبر کنند تا وضع جرح روشن شود پس اگر قصاص اجراء شود و جرح منجر به مرگ مجنی علیه گردد در صورتیکه جنایت عمدی باشد جانی به قصاص نفس محکوم میشود لکن قبل از اجراء قصاص نفس باید دیه جرحی که قبلا بعنوان قصاص عضو بر جانی وارد شده به او پرداخت شود.ماده 65
ماده 65
- برای رعایت تساوی قصاص با جنایت باید حدود جراحت کاملا اندازه گیری شود و هر چیزیکه مانع از استیفاء قصاص یا موجب ازدیاد آن باشد باید برطرف گردد.ماده 66
ماده 66
- اگر در اثر حرکت جانی قصاص بیش از جنایت شود قصاص کننده ضامن نیست و اگر بدون حرکت مجرم قصاص بیش از جنایت شود در صورتیکه این زیاده عمدی باشد قصاص کننده نسبت به مقدار زائد قصاص میشود و در صورتیکه عمدی نباشد دیه یا ارزش مقدار زائد بعهده قصاص کننده میباشد.ماده 67
ماده 67
- اگر گرمی یا سردی هوا موجب سرایت زخم شود باید قصاص در هوای معتدل انجام گیرد.ماده 68
ماده 68
- ابزار قصاص باید تیز و غیرمسموم و مناسب با اجراء قصاص جرح مخصوص باشد و ایذاء جانی بیش از مقدار جنایت او جایز نیست.ماده 69
ماده 69
- هرگاه شخصی یک چشم کسی را کور کند قصاص میشود گرچه جانی بیش از یک چشم نداشته باشد و چیزی بعنوان دیه باو داده نمیشود.ماده 70
ماده 70
- هرگاه شخصی که دارای دو چشم است چشم کسی را که فقط دارای یک چشم است کور نماید مجنی علیه میتواند قصاص کند و نصف دیه کامل را هم دریافت دارد یا از قصاص صرفنظر کند و دیه کامل را بگیرد مگر در صورتی که مجنی علیه یک چشم خود را قبلا در اثر قصاص از دست داده باشد که در اینصورت فقط میتواند قصاص کند و حق دریافت چیز دیگر را ندارد.ماده 71
ماده 71
- هرگاه شخصی بینائی چشم کسی را بدون آسیب به حدقه چشم او از بین ببرد فقط بینائی چشم جانی مورد قصاص قرار میگیرد و اگر بدون آسیب به حدقه چشم جانی قصاص ممکن نباشد قصاص ساقط میشود و جانی باید دیه آن را بپردازد.ماده 72
ماده 72
- چشم سالم در برابر چشم هائی که از لحاظ دیدن متعارف نیستند قصاص میشود.ماده 73
ماده 73
- هرگاه شخصی مقداری از گوش کسی را قطع کند و مجنی علیه قسمت جدا شده را به گوش خود پیوند دهد قصاص ساقط نمیشود و اگر جانی بعد از آنکه مقداری از گوش او بعنوان قصاص بریده شد آن قسمت جدا شده را بگوش خود پیوند دهد هیچکس نمیتواند آنرا دوباره برای حفظ اثر قصاص قطع کند.ماده 74
ماده 74
- قطع لاله گوش که موجب زوال شنوائی بشود دو جرم محسوب میشود و دیه شنوائی هر گوش نصف دیه کامل است.ماده 75
ماده 75
- هرگاه شخصی بینی کسی را قطع کند مجنی علیه میتواند قصاص نماید گرچه بینی مجنی علیه دارای حس بویائی نباشد.ماده 76
ماده 76
- هرگاه شخصی زبان یا لب کسی را قطع نماید با رعایت تساوی مقدار و محل، مورد قصاص قرار میگیرد.ماده 77
ماده 77
- هرگاه شخصی دندان کسی را بشکند یا بکند با رعایت شرائط قصاص عضو قصاص میشود و اگر مجنی علیه قبل از قصاص دندان درآورد در صورتیکه دندان جدید او سالم باشد چیزی جز تعزیر بر مجرم نیست و اگر معیوب باشد مجرم باید تفاوت بین دندان سالم و معیوب را بپردازد.ماده 78
ماده 78
- اگر مجنی علیه طفل باشد باید بمدت متعارف صدور حکم بتأخیر افتد در صورتیکه کودک دندان جدید درآورد مجرم محکوم به ارش وگرنه محکوم به قصاص است.ماده 79
ماده 79
- اگر مورد جنایت عضو زائد باشد و جانی عضو زائد مشابه نداشته باشد محکوم به دیه است.ماده 80
ماده 80
- رعایت تساوی در قصاص اعضاء از هر جهت لازم است و با تراضی طرفین قابل تغییر است.بخش دوم
بخش دوم
- حدود و مقررات آنفصل اول
فصل اول
- حد زناماده 81
ماده 81
- زنا عبارت است از جماع مرد با زنی که بر او حلال نیست گرچه در دبر باشد در غیر موارد مشبهه.ماده 82
ماده 82
- زنا در صورتی موجب حد میشود که زانی دارای اوصاف زیر باشد:بلوغ - عقل- اختیار– آگاهی.
پس زنای نابالغ و دیوانه و اکراه شده و کسیکه در اثر اشتباه با زنی زنا نماید یا در اثر ندانستن حکم شرعی با زنی ازدواج کند که عقد با او مشروع نباشد و با آن زن جماع کند موجب حد نمیشود.
تبصره 1
تبصره 1
- هرگاه زن یا مردی حرام بودن ازدواج با دیگری را نداند ولی احتمال حرمت آنرا بدهد و بدون تفحص حکم شرعی با او ازدواج نماید و دخول کند محکوم به حد خواهد شد.تبصره 2
تبصره 2
- هرگاه زنی حرام بودن جماع با مردی را بداند و آن مرد آگاه نباشد و خیال کند که دخول به این زن برای او جایز است و دخول نماید فقط آن زن محکوم به حد زنا میباشد نه مرد و اگر مرد آگاه باشد و زن ناآگاه فقط آن مرد محکوم به حد زنا خواهد بود نه زن.ماده 83
ماده 83
- هرگاه مرد یا زنی که با هم جماع نمودند ادعای اشتباه و ناآگاهی کند در صورتیکه احتمال صدق مدعی داده شود ادعا بدون شاهد و سوگند پذیرفته میشود و حد ساقط خواهد بود.ماده 84
ماده 84
- هرگاه زنی ادعا کند که به زنا اکراه شده ادعای او در صورتیکه یقین بر خلاف آن نباشد قبول میشود.مبحث اول
راههای ثبوت زنا در دادگاه
ماده 85
ماده 85
- هرگاه مرد یا زنی در چهار جلسه اقرار به زنا کند محکوم به حد زنا خواهد شد و اگر کمتر از چهار بار اقرار نماید تعزیر میشود.ماده 86
ماده 86
- اقرار در صورتی نافذ است که اقرارکننده دارای اوصاف زیر باشد: بلوغ - عقل- اختیار– قصد.ماده 87
ماده 87
- اقرار باید صریح یا ظاهر باشد که احتمال عقلائی خلاف داده نشود.ماده 88
ماده 88
- هرگاه کسی اقرار به زنا کند و بعد انکار نماید حد ساقط نمیشود مگر آنکه اقرار به زنائی کند که موجب رجم یا قتل باشد و سپس انکار نماید که در اینصورت حد رجم و قتل ساقط میشود.ماده 89
ماده 89
- هرگاه کسی به زنائی اقرار کند که موجب حد است و بعد توبه نماید، حاکم میتواند او را عفو کند یا حد بر او جاری سازد.ماده 90
ماده 90
- هرگاه زنی که همسر ندارد باردار شود به صرف باردار شدن مورد حد قرار نمیگیرد مگر آنکه با یکی از راههائی که در این قانون آمده زنای او ثابت شود.ماده 91
ماده 91
- زنا با شهادت چهار مرد عادل یا سه مرد عادل با دو زن عادل ثابت میشود. خواه موجب حد جلد باشد خواه موجب حد رجم.ماده 92
ماده 92
- در مواردی که زنا فقط موجب حد جلد باشد به شهادت دو مرد عادل با چهار زن عادل نیز ثابت میشود.تبصره
تبصره
- گواهی زنها به تنهائی یا بانضمام گواهی یک مرد عادل زنا را ثابت نمیکند بلکه آن گواهان مورد حد قذف قرار میگیرند.ماده 93
ماده 93
- گواهی شاهد باید روشن و بدون ابهام باشد.ماده 94
ماده 94
- گواهی شاهد باید مستند به مشاهده باشد و گواهی حدسی معتبر نیست.ماده 95
ماده 95
- هرگاه شهود خصوصیات مورد شهادت را بیان کنند باید از لحاظ زمان یا مکان و مانند آن اختلاف نداشته باشند و در صورت اختلاف بین گواهان زنا ثابت نمیشود بلکه آنها به حد قذف محکوم خواهند شد.ماده 96
ماده 96
- شهود باید بدون فاصله زمانی شهادت دهند پس اگر بعضی از آنها شهادت دهد و دیگران بلافاصله حضور پیدا نکنند یا شهادت ندهند زنا ثابت نمی شود بلکه شهادت دهنده مورد حد قذف قرار میگیرد.ماده 97
ماده 97(منسوخه 05ˏ08ˏ1399)
- هرگاه زنا از راه شهادت یا اقرار ثابت شود جز در موارد استثنا مانند بیماری و حاملگی باید حد آن فوراً جاری گردد.متن قبلی :
بخش دوم>فصل اول>مبحث اول>ماده 97ماده 97- هرگاه زنا از راه شهادت یا اقرار ثابت شود جز در موارد استثنا مانند بیماری و حاملگی باید حد آن فوراً جاری گردد.
متن اثرگذار/تغییر یافته :
۵۳۲. قانون حدود و قصاص و مقررات آنمصوب ۲۰ /۰۷ /۱۳۶۱ - مواد ۹۷، ۱۰۹، ۱۲۵
ماده 98
ماده 98
- هرگاه زن یا مرد زانی قبل از اقامه شهادت توبه نماید، حد از او ساقط میشود و اگر بعد از اقامه شهادت توبه کند حد ساقط نمیشود.مبحث دوم
اقسام حد زنا
ماده 99
ماده 99
- حد زنا در موارد زیر قتل است:الف- زنا با محارم نسبی.
ب- زنا با زن پدر.
ج- زنای غیرمسلمان با زنی که مسلمان میباشد موجب قتل زانی است.
د- زنای به عنف و اکراه موجب قتل زانی اکراه کننده است.
تبصره
تبصره
- در موارد فوق فرقی بین جوان و پیر و محصن و غیرمحصن نیست.ماده 100
ماده 100
- حد زنا در موارد زیر رجم است.الف- زنای مرد محصن یعنی مردی که دارای همسر دائمی است و با او جماع کرده و هر وقت بخواهد با او جماع کند میتواند، موجب رجماست.
ب- زنای زن محصنه یعنی زنی که دارای شوهر دائمی است و جماع با او حاصل شده و امکان تمتع از شوهر را داشته باشد با مرد بالغ موجب رجم است.
تبصره 1
تبصره 1
- زنای زن محصنه با نابالغ موجب حد تازیانه است نه رجم.تبصره 2
تبصره 2
- زنای مرد یا زنی که همسر دائمی دارد ولی در اثر مسافرت یا حبس و مانند آن در عذرهای موجه به همسر خود دسترسی ندارد، موجب رجم نیست.تبصره 3
تبصره 3
- طلاق رجعی قبل از سپری شدن ایام عده، مرد یا زن را از احصان خارج نمی کند ولی طلاق بائن آنها را از احصان خارج مینماید.ماده 101
ماده 101
- زنای پیرمرد یا پیرزنی که دارای شرایط احصان باشند موجب میشود که قبل از رجم کردن حد جلد بر آنها جاری شود.ماده 102
ماده 102
- حد زنای زن یا مردی که واجد شرایط احصان نباشند صد تازیانه است.ماده 103
ماده 103
- مرد متأهلی که قبل از دخول مرتکب زنا شود به حد جلد و تراشیدن سر و تبعید بمدت یکسال محکوم خواهد شد.تبصره
تبصره
- در احکام یاد شده فرقی بین زنای با زن زنده و مرده نیست.ماده 104
ماده 104
- تکرار زنا قبل از اجراء حد موجب تکرار حد نمیشود. مگر آنکه مجازاتها از یکنوع نباشد مانند آنکه بعضی از آنها موجب جلد بوده و بعضی دیگر موجب رجم باشد که در این صورت قبل از رجم زانی حد جلد بر او جاری میشود.ماده 105
ماده 105
- هرگاه زن یا مردی چند بار زنا کند و بعد از هر بار حد بر او جاری شود در مرتبه چهارم کشته میشود.ماده 106
ماده 106
- در ایام بارداری و نفاس زن حد قتل یا رجم بر او جاری نمیشود و همچنین بعد از وضع حمل در صورتیکه نوزاد کفیل نداشته باشد و بیم تلف شدن او برود ولی اگر کفیل پیدا شود حد بر او جاری میگردد..ماده 107
ماده 107
- زن باردار یا شیرده در صورتیکه در اجرای حد جلد بر او بیم ضرر حمل یا شیرخوار باشد اجراء حد تا رفع بیم ضرر بتأخیر می افتد.ماده 108
ماده 108
- هرگاه مریض یا زن مستحاضه ای محکوم به قتل یا رجم شده باشد حد بر او جاری میشود ولی اگر محکوم به جلد باشد تا رفع بیماری و استحاضه اجرای حد بتأخیر می افتد.تبصره
تبصره
- حیض مانع اجرای حد نمیشود.ماده 109
ماده 109(منسوخه 05ˏ08ˏ1399)
- هرگاه امید به بهبودی مریض نباشد یا حاکم شرع مصلحت بداند که در حال مرض حد جاری شود یک دسته تازیانه یا ترکه ای که مشتمل بر صد واحد باشد، فقط یکبار به او زده میشود گرچه همه آنها به بدن محکوم نرسد.متن قبلی :
بخش دوم>فصل اول>مبحث اول>ماده 97ماده 97- هرگاه زنا از راه شهادت یا اقرار ثابت شود جز در موارد استثنا مانند بیماری و حاملگی باید حد آن فوراً جاری گردد.
متن اثرگذار/تغییر یافته :
۵۳۲. قانون حدود و قصاص و مقررات آنمصوب ۲۰ /۰۷ /۱۳۶۱ - مواد ۹۷، ۱۰۹، ۱۲۵
ماده 110
ماده 110
- هرگاه محکوم به حد دیوانه یا مرتد شود حد از او ساقط نمیشود.ماده 111
ماده 111
- حد جلد را نباید در هوای بسیار سرد یا بسیار گرم جاری نمود.ماده 112
ماده 112
- حد را نمیشود در سرزمین دشمنان اسلام جاری کرد.مبحث سوم
کیفیت اجراء حد
ماده 113
ماده 113
- هرگاه شخصی محکوم به چند حد شود باید آن حدود را به ترتیبی اجرا کرد که هیچکدام در آنها زمینه دیگری را از بین نبرد مثلا اگر به جلد و به رجم شدن محکوم شود باید اول حد جلد جاری شود بعداً حد رجم.ماده 114
ماده 114
- هرگاه زنای شخصی که دارای شرایط احصان است با اقرار او ثابت شود، هنگام رجم اول حاکم شرع سنگ میزند بعداً دیگران و اگر زنای او به شهادت شهود ثابت شود اول شهود سنگ میزنند بعداً حاکم و سپس دیگران.ماده 115
ماده 115
- حد جلد مرد زانی باید ایستاده و در حالیکه پوشاکی جز ساتر عورت نداشته باشد اجرا گردد و به تمام بدن وی غیر از سر و صورت و عورت تازیانه زده میشود ولی زن را در حالی که نشسته و لباسهایش به بدن او بسته باشد تازیانه میزنند.ماده 116
ماده 116
- مناسب است که حاکم شرع مردم را از زمان اجراء حد آگاه سازد و لازم است عده ای از مؤمنین که از سه نفر کمتر نباشند در حال اجرای حد حضور یابند.ماده 117
ماده 117
- مرد را هنگام رجم تا نزدیکی کمر و زن را تا نزدیکی سینه در چاله ای دفن میکنند آنگاه رجم مینمایند.ماده 118
ماده 118
- هرگاه کسی که محکوم به رجم است از چاله ای که در آن قرار گرفته، فرار کند در صورتی که زنای او به شهادت ثابت شده باشد برای اجرای حد برگردانده میشود و اگر به اقرار او ثابت شده باشد و فرارش هم بعد از برخورد ولو یک سنگ باشد، برگردانده نمیشود ولی کسی که محکوم به جلد باشد و فرار کند در هر حال برای اجرای حد جلد برگردانده میشود.ماده 119
ماده 119
- بزرگی سنگ در رجم نباید بحدی باشد که با اصابت یک یا دو تای آن شخص کشته شود و نیز کوچکی آن نباید به اندازه ای باشد که نام سنگ بر آن صدق نکند.ماده 120
ماده 120
- حاکم شرع میتواند بعلم خود در حق اله و حق الناس عمل کند و حد الهی را جاری نماید و لازم است مستند علم را ذکر کند و در حق اله متوقف به درخواست کسی نیست ولی در حق الناس اجراء حد موقوف به درخواست صاحب حق میباشد.ماده 121
ماده 121
- زنا در زمانهای متبرکه چون اعیاد مذهبی و رمضان و جمعه و مکانهای شریف چون مساجد علاوه بر حد تعزیر میشود.ماده 122
ماده 122
- حضور شهود هنگام اجرای حد رجم لازم است و با غیبت آنان حد ساقط نمیشود اما با فرار آنان حد ساقط میشود.فصل دوم
فصل دوم
- حد مسکر ماده 123
ماده 123
- خوردن مسکر کم یا زیاد مست بکند یا نکند خالص باشد یا مخلوط موجب حد است.مبحث اول
شرائط حد مسکر
ماده 124
ماده 124
- حد مسکر بر کسی ثابت میشود که بالغ و عاقل و مختار و آگاه به مسکر بودن و حرام بودن آن باشد.ماده 125
ماده 125(منسوخه 05ˏ08ˏ1399)
- هرگاه کسی مضطر شود که برای نجات از مرگ یا جهت درمان بیماری سخت مقدار ضرورت شراب بخورد محکوم به حد نخواهد شد.متن قبلی :
بخش دوم>فصل دوم>مبحث اول>ماده 125ماده 125- هرگاه کسی مضطر شود که برای نجات از مرگ یا جهت درمان بیماری سخت مقدار ضرورت شراب بخورد محکوم به حد نخواهد شد.
متن اثرگذار/تغییر یافته :
۵۳۲. قانون حدود و قصاص و مقررات آنمصوب ۲۰ /۰۷ /۱۳۶۱ - مواد ۹۷، ۱۰۹، ۱۲۵
ماده 126
ماده 126
- هرگاه کسی دو بار اقرار کند که شراب خورده محکوم به حد میشود.ماده 127
ماده 127
- اقرار در صورتی نافذ است که اقرارکننده بالغ- عاقل- مختار و دارای قصد باشد.ماده 128
ماده 128
- حد شرب خمر فقط با شهادت دو مرد عادل ثابت میشود.ماده 129
ماده 129
- هرگاه یکی از دو مرد عادل شهادت دهد که شخصی شراب خورده و دیگری گواهی دهد که او شراب قی کرده است حد ثابت میشود.مبحث دوم
کیفیت اجراء حد
ماده 132
ماده 132
- مرد را در حالیکه ایستاده باشد و پوشاکی غیر از ساتر عورت نداشته باشد و زن را در حال نشسته که لباسهایش به بدن او بسته باشد تازیانه میزنند.تبصره
تبصره
- تازیانه را نباید به سر و صورت و عورت محکوم زد.ماده 133
ماده 133
- حد وقتی جاری میشود که محکوم از حال مستی بیرون آمده باشد.ماده 134
ماده 134
- هرگاه کسی چند بار مسکر بخورد و حد بر او جاری نشود برای همه آنها یک حد کافی است.ماده 135
ماده 135
- هرگاه کسی چند بار شرب مسکر بنماید و بعد از هر بار حد بر او جاری شود، در مرتبه سوم کشته میشود.ماده 136
ماده 136
- هرگاه محکوم به حد دیوانه یا مرتد شود حد از او ساقط نمیشود.فصل سوم
فصل سوم
- حد لواط ماده 139
ماده 139
- لواط وطی انسان مذکر است.ماده 140
ماده 140
- فاعل و مفعول لواط هر دو محکوم به حد خواهند شد.ماده 141
ماده 141
- حد لواط قتل و کیفیت نوع آن در اختیار حاکم شرع است.ماده 142
ماده 142
- لواط در صورتی موجب قتل میشود که فاعل و مفعول بالغ و عاقل و مختار باشند.ماده 143
ماده 143
- هرگاه مرد بالغ و عاقل با نابالغی لواط کند فاعل کشته میشود و مفعول اگر مکره نباشد تعزیر میشود.ماده 144
ماده 144
- هرگاه نابالغی نابالغ دیگر را وطی کند تعزیر میشوند. مگر آنکه یکی از آنها اکراه شده باشد.مبحث اول
راههای ثبوت لواط در دادگاه
ماده 145
ماده 145
- با چهار بار اقرار به لواط حد نسبت به اقرارکننده ثابت میشود.ماده 146
ماده 146
- اقرار در صورتی نافذ است که اقرارکننده بالغ، عاقل، مختار و دارای قصد باشد.ماده 147
ماده 147
- اقرار کمتر از چهار بار موجب حد نیست و اقرارکننده تعزیر میشود.ماده 148
ماده 148
- لواط با گواهی چهار مرد عادل که آن را مشاهده کرده باشند ثابت میشود.ماده 149
ماده 149
- هرگاه کمتر از چهار مرد عادل گواهی دهند لواط ثابت نمیشود و گواهان به حد قذف محکوم میشوند.ماده 150
ماده 150
- شهادت زنها بتنهائی یا به ضمیمه مرد، لواط را ثابت نمیکند.ماده 151
ماده 151
- حاکم شرع میتواند طبق علم خود که از طرق متعارف حاصل شود، حکم کند.ماده 152
ماده 152
- حد تفخیذ و نظائر آن بین دو مرد بدون دخول برای هر یک صد تازیانه است.تبصره
تبصره
- در صورتیکه فاعل غیرمسلمان و مفعول مسلمان باشد حد فاعل قتل است.ماده 153
ماده 153
- اگر تفخیذ و نظائر آن سه بار تکرار و بعد از هر بار حد جاری شود در مرتبه چهارم حد آن قتل است.ماده 154
ماده 154
- هرگاه دو مرد که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت در زیر یک پوشش بطور برهنه قرار گیرند هر دو تعزیر میشوند.ماده 155
ماده 155
- هرگاه کسی دیگری را از روی شهوت ببوسد تعزیر میشود.ماده 156
ماده 156
- کسی که مرتکب تفخیذ و نظائر آن یا لواط شده باشد اگر قبل از شهادت شهود توبه کند حد از او ساقط میشود و اگر بعد از شهادت توبه نماید حد از او ساقط نمیشود و اگر با اقرار ثابت شده باشد و توبه کند حاکم شرع میتواند عفو نمایدمبحث دوم
مساحقه
ماده 157
ماده 157
- مساحقه، همجنس بازی زنها است با اندام تناسلی.ماده 158
ماده 158
- راههای ثبوت مساحقه در دادگاه همان راههای ثبوت لواط است.ماده 159
ماده 159
- حد مساحقه برای هر یک صد تازیانه است.ماده 160
ماده 160
- حد مساحقه درباره کسی ثابت میشود که بالغ، عاقل، مختار و دارای قصد باشد.تبصره
تبصره
- در حد مساحقه فرقی بین فاعل و مفعول و همچنین فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان نیست.ماده 161
ماده 161
- هرگاه مساحقه سه بار تکرار شود و بعد از هر بار حد جاری گردد در مرتبه چهارم حد آن قتل است.ماده 162
ماده 162
- اگر مساحقه کننده قبل از شهادت شهود توبه کند حد ساقط میشود و اگر بعد از شهادت توبه نماید حد ساقط نمیشود.ماده 163
ماده 163
- اگر مساحقه با اقرار شخص ثابت شود و توبه کند حاکم شرع میتواند او را عفو نماید.ماده 164
ماده 164
- هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت برهنه زیر یک پوشش قرار گیرند به کمتر از صد تازیانه تعزیر میشوند، و در صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر در مرتبه سوم صد تازیانه زده میشود.مبحث سوم
قوادی
مبحث چهارم
قذف
ماده 169
ماده 169
- قذف نسبت دادن زنا یا لواط است به شخص دیگری.ماده 170
ماده 170
- حد قذف هشتاد تازیانه است خواه قذف کننده مرد باشد یا زن.تبصره
تبصره
- هرگاه کسی غیر از زنا یا لواط مانند مساحقه و سایر کارهای حرام را به شخصی نسبت دهد، به سی تا پنجاه ضربه شلاق محکوم خواهد شد.ماده 171
ماده 171
- قذف باید روشن و بدون ابهام و نسبت دهنده بمعنای لفظ آگاه باشد گرچه شنونده معنای آن را نداند.ماده 172
ماده 172
- هرگاه کسی به فرزند مشروع خود بگوید تو فرزند من نیستی محکوم به حد قذف خواهد شد.ماده 173
ماده 173
- هرگاه کسی به فرزند مشروع شخص دیگری بگوید تو فرزند او نیستی محکوم به حد قذف خواهد شد.تبصره
تبصره
- در موارد یاد شده فوق هرگاه قرینه ای در بین باشد که منظور قذف نیست حد ثابت نمیشود.ماده 174
ماده 174
- هرگاه کسی به شخصی نسبت دهد که تو با فلان زن زنا کردی یا با فلان مرد لواط نمودی نسبت به مخاطب قذف خواهد بود و گوینده محکوم به حد قذف میشود.ماده 175
ماده 175
- هرگاه کسی به قصد رمی به زنا به شخصی مثلا چنین گوید (زن قحبه) یا خواهر قحبه یا مادر قحبه نسبت به کسی که زنا را به او نسبت داد محکوم به حد قذف میشود و نسبت به مخاطب که او را به این دشنام اذیت کرده است تعزیر میشود.ماده 176
ماده 176
- هر دشنامی که باعث اذیت شنونده شنود و دلالت بر قذف نکند مانند اینکه به زنش بگوید تو باکره نبودی به ده تا پنجاه ضربه شلاق محکوم میشود.ماده 177
ماده 177
- قذف در مواردی موجب حد میشود که قذف کننده بالغ و عاقل و مختار و دارای قصد باشد و قذف شونده نیز بالغ و عاقل و مسلمان و عفیف باشد پس اگر قذف کننده و یا قذف شونده فاقد یکی از اوصاف فوق باشد، حد ثابت نمیشود.ماده 178
ماده 178
- هرگاه نابالغ ممیزی کسی را قذف کند به ده تا سی ضربه شلاق محکوم میشود و همچنین هرگاه بالغ و عاقلی شخص نابالغ یا غیرمسلمان را قذف کند تعزیر میشود.ماده 179
ماده 179
- اگر قذف شونده به آنچه که به او نسبت داده شده عفیف نباشد و تظاهر به آن نماید قذف کننده حد و تعزیر ندارد.ماده 180
ماده 180
- هرگاه خویشاوندان یکدیگر را قذف کنند محکوم به حد میشوند.تبصره
تبصره
- اگر پدر یا جد پدری فرزندش را قذف کند تعزیر میشود.ماده 181
ماده 181
- هرگاه مردی زنش را که مرده است قذف کند و آن زن وارثی جز فرزند همان مرد نداشته باشد حد ثابت نمیشود و اگر آن زن وارثی غیر از فرزند همان مرد مثلا فرزندی از شوهر دیگر داشته باشد حد ثابت میشود.ماده 182
ماده 182
- هرگاه شخصی چند نفر را بطور جداگانه قذف کند در برابر قذف هر یک جداگانه حد بر او جاری میشود خواه همه آنها با هم مطالبه حد کنند خواه بطور جداگانه.ماده 183
ماده 183
- هرگاه شخصی چند نفر را به یک لفظ قذف نماید اگر هر کدام آنها جداگانه خواهان حد شوند برای قذف هر یک آنها حد جداگانه خواهد بود ولی اگر با هم خواهان حد شوند فقط یک حد ثابت میشود.ماده 184
ماده 184
- قذف با دو بار اقرار ثابت میشود.ماده 185
ماده 185
– اقرار در صورتی نافذ است که اقرارکننده بالغ و عاقل و مختار و دارای قصد باشد.ماده 186
ماده 186
- قذف با شهادت دو مرد عادل ثابت میشود.ماده 187
ماده 187
- تازیانه بر روی لباس متعارف و بطور متوسط زده میشود نه بشدت زدن در حد زنا.تبصره
تبصره
- تازیانه را نباید به سر و صورت و عورت قذف کننده زد.ماده 188
ماده 188
- هرگاه کسی چند بار قذف کند و بعد از هر بار حد بر او جاری شود در مرتبه چهارم کشته میشود.ماده 189
ماده 189
- هرگاه قذف کننده بعد از اجراء حد بگوید آنچه گفتم حق بود تعزیر میشود.ماده 190
ماده 190
- هرگاه یکنفر را چند بار به یک سبب مانند زنا قذف کند فقط یک حد ثابت میشود.ماده 191
ماده 191
- هرگاه یکنفر را به چند سبب مانند زنا و لواط قذف کند چند حد ثابت میشود.ماده 192
ماده 192
- حد قذف در موارد زیر ساقط میشود.1 - هرگاه قذف شونده، قذف کننده را تصدیق نماید.
2 - هرگاه شهود با نصاب معتبر آن به چیزی که مورد قذف است شهادت دهند.
3 - هرگاه قذف شونده یا همه ورثه او قذف کننده را عفو نمایند.
4 - مردی زنش را پس از قذف لعان کند.
ماده 193
ماده 193
- هرگاه دو نفر یکدیگر را قذف کنند خواه قذف آنها همانند و خواه مختلف باشد حد ساقط و هر یک تعزیر میشوند.ماده 194
ماده 194
- حد قذف اگر اجراء یا عفو نشود به وارث منتقل میگردد.ماده 195
ماده 195
- حق مطالبه حد قذف به همه وارثان بجز زن و شوهر منتقل میشود و هر یک از ورثه میتوانند آن را مطالبه کنند هر چند دیگران عفو کرده باشند.قانون فوق مشتمل بر یکصد و نود و پنج ماده و بیست نه تبصره طبق اصل هشتاد و پنجم قانون اساسی در جلسه روز چهارشنبه سوم شهریورماه یکهزار وسیصد و شصت و یک بتصویب کمیسیون امور قضائی مجلس شورای اسلامی رسیده و شورای محترم نگهبان آنرا تأیید نموده است و برای مدت پنج سال از تاریخ تصویب بصورت آزمایشی قابل اجرا است.
رئیس مجلس شورای اسلامی - اکبر هاشمی رفسنجانی
فصل چهارم
چهارم
- محاربه و افساد فی الارضمبحث اول
تعاریف
ماده 196
ماده 196
- هر کس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد، محارب میباشد.تبصره 1
تبصره 1
- میان سلاح سرد و سلاح گرم فرقی نیست.تبصره 2
تبصره 2
- کسی که بروی مردم سلاح بکشد ولی در اثر ناتوانی موجب هراس هیچ فردی نشود، محارب نیست.تبصره 3
تبصره 3
- کسی که سلاح خود را بسوی یک یا چند نفر مخصوصی بکشد و جنبه عمومی نداشته باشد محارب نیست.تبصره 4
تبصره 4
- هر فرد یا گروهی که برای مبارزه با محاربان و از بین بردن فساد در زمین دست به اسلحه برند، محارب نیستند.ماده 197
ماده 197
- سارق مسلح و قطاع الطریق هرگاه با اسلحه امنیت مردم و جاده را بهم بزند و رعب و وحشت ایجاد کند، محارب است.ماده 198
ماده 198(منسوخه 17ˏ11ˏ1400)
- هر گروه یا جمعیتی متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند تمام افراد و هوادارانی که موضع آن گروه یا جمعیت را میدانند و بنحوی در پیشبرد اهداف سازمان فعالیت و تلاش مؤثر دارند محاربند اگرچه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند.متن قبلی :
بخش دوم>فصل دوم>مبحث اول>ماده 125ماده 125- هرگاه کسی مضطر شود که برای نجات از مرگ یا جهت درمان بیماری سخت مقدار ضرورت شراب بخورد محکوم به حد نخواهد شد.
متن اثرگذار/تغییر یافته :
۵۳۲. قانون حدود و قصاص و مقررات آنمصوب ۲۰ /۰۷ /۱۳۶۱ - مواد ۹۷، ۱۰۹، ۱۲۵
تبصره
تبصره
- جبهه متحدی که از گروهها و اشخاص مختلف تشکیل شود، در حکم یک واحد است.ماده 199
ماده 199(منسوخه 17ˏ11ˏ1400)
- هر فرد یا گروه که طرح براندازی حکومت اسلامی را بریزد و برای این منظور اسلحه و مواد منفجره تهیه کند و نیز کسانیکه با آگاهی و اختیار وسایل و اسباب کار و سلاح در اختیار آنها بگذارند محارب و مفسد فی الارض میباشند.متن قبلی :
بخش دوم>فصل چهارم>مبحث اول>ماده 198ماده 198- هر گروه یا جمعیتی متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند تمام افراد و هوادارانی که موضع آن گروه یا جمعیت را میدانند و بنحوی در پیشبرد اهداف سازمان فعالیت و تلاش مؤثر دارند محاربند اگرچه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند.
متن اثرگذار/تغییر یافته :
18 - قانون حدود و قصاص و مقررات آن مصوب 20 /07 /1361 - ماده 198 و تبصره آن و ماده 199ماده 200
ماده 200
- هر کس در طرح براندازی حکومت اسلامی خود را نامزد یکی از پستهای حساس حکومت کودتا نماید، و نامزدی او در تحقق کودتا بنحوی مؤثر باشد «محارب» و «مفسد فی الارض» است.مبحث دوم
(2
- راههای ثبوت محاربه و افساد فی الارض)ماده 201
ماده 201
- محاربه و افساد فی الارض از راههای زیر ثابت میشود:الف- با یکبار اقرار بشرط آنکه اقرارکننده بالغ و عاقل و اقرار او با قصد و اختیار باشد.
ب- با شهادت فقط دو مرد عادل.
تبصره 1
تبصره 1
- شهادت مردمی که مورد تهاجم محاربان قرار گرفته اند، بنفع همدیگر پذیرفته نیست.تبصره 2
تبصره 2
- هرگاه عده ای مورد تهاجم محاربان قرار گرفته باشند شهادت اشخاصی که بگویند به ما آسیبی نرسیده نسبت به دیگران پذیرفته است.تبصره 3
تبصره 3
- شهادت اشخاصی که مورد تهاجم قرار گرفته اند اگر که بمنظور اثبات محارب بودن مهاجمین باشد و شکایت شخصی نباشد، پذیرفته است.مبحث سوم
(3
- حد محاربه و افساد فی الارض)ماده 202
ماده 202
- حد محاربه و افساد فی الار ض یکی از چهار چیز است:1- قتل 2- آویختن بدار 3- قطع دست راست و پای چپ 4- تبعید. انتخاب هر یک از این امور چهارگانه به اختیار قاضی است، ولی در صورتی که اجراء بعض از مجازاتها دارای مفسده ای باشد، نمی تواند آنرا انتخاب نماید، خواه کسی را کشته یا مجروح کرده یا مال او را گرفته باشد و خواه هیچیک از این کارها را انجام نداده باشد.
ماده 203
ماده 203
- حد محاربه و افساد فی الارض با عفو صاحب حق ساقط نمیشود.ماده 204
ماده 204
- مفسد و محاربی که تبعید میشود باید تحت مراقبت قرار گیرد و با دیگران معاشرت و مراوده نداشته باشد.ماده 205
ماده 205
- مدت تبعید در هر حال کمتر از یکسال نیست اگرچه بعد از دستگیری توبه نماید و در صورتیکه توبه ننماید همچنان در تبعید باقی خواهد ماند.ماده 206
ماده 206
- محارب و مفسد فی الارض در مدت تبعید از رفتن به کشورهای غیراسلامی ممنوع است.ماده 207
ماده 207
- مصلوب کردن مفسد و محارب با شرایط زیر انجام میگردد:الف- نحوه بستن موجب مرگ او نگردد.
ب- بیش از سه روز بر صلیب نماند ولی اگر در اثنای سه روز بمیرد میتوان او را پس از مرگ پائین آورد.
ج- اگر بعد از سه روز زنده بماند نباید او را کشت.
ماده 208
ماده 208
- بریدن دست راست و پای چپ مفسد و محارب به همان گونه ای است که در «حد سرقت» عمل میشود.ماده 209
ماده 209
- هرگاه محارب کسی را در حال محاربه کشته باشد و اولیاء دم خواهان قصاص او باشند، قاضی باید با اجتماع شرایط حکم به قصاص نماید.ماده 210
ماده 210
- محارب اگر در هنگام محاربه جرمی که موجب قصاص است بر کسی وارد آورد شخص مجنی علیه با حکم دادگاه میتواند او را قصاص نماید.ماده 211
ماده 211
- هرگاه محارب و مفسد فی الارض قبل از دستگیری توبه کند حد ساقط میشود و اگر بعد از دستگیری توبه کند حد ساقط نمیشود.فصل پنجم
پنجم
- حد سرقتمبحث اول
(1
- تعریف)ماده 212
ماده 212
- سرقت عبارت است از اینکه انسان مال دیگری را بطور پنهانی برباید.ماده 213
ماده 213
- سرقت در صورتی موجب حد میشود که سارق دارای شرایط زیر باشد:بند 1
- به حد بلوغ شرعی رسیده باشد.
بند 2
- در حال سرقت عاقل باشد:
بند 3
- از روی تهدید وادار به سرقت نشده باشد.
بند 4
- از روی اضطرار و ناچاری دست به سرقت نزده باشد.
بند 5
- پدر صاحب مال نباشد.
بند 6
- بداند و ملتفت باشد که مال غیر است.
بند 7
- بداند و ملتفت باشد که برداشتنش حرام است.
بند 8
- بعنوان دزدی مال را بردارد.
بند 9
- صاحب مال، مال را در حرز قرار داده باشد.
بند 10
10
- سارق به تنهائی یا به کمک دیگری هتک حرز کند.تبصره
تبصره
- حرز عبارتست از محلی که مال در آن به منظور دور بودن از انظار و دستبرد نگهداری میشود.بند 11
11
- خود سارق به تنهائی و یا با شرکت دیگری مال را از حرز بیرون آورد.ماده 214
ماده 214
- سرقت در صورتی موجب حد میشود که مال مسروق دارای خصوصیات زیر باشد:بند 1
- در حرز متناسب با این مال نگهداری شود.
بند 2
- حداقل 5 /4 نخود طلای مسکوک باشد که بصورت پول با آن معامله می شود یا ارزش آن باین مقدار برسد.
تبصره 1
تبصره 1
- مقدار مذکور باید در یک سرقت باشد.تبصره 2
تبصره 2
- میزان در ارزش، قیمت زمان سرقت است.تبصره 3
تبصره 3
- هرگاه دو یا چند نفر در سرقت مال شریک باشند باید سهم هر یک از آنان به مقدار فوق برسد.تبصره 4
تبصره 4
- هرگاه سند یا چک و اوراق بهادار دیگر را سرقت کند که خود آن در بازار ارزش ندارد ولی باعث ضرر مالی به صاحب آن میشود موجب حد نیست.بند 3
- حرز و محل نگهداری مال، از سارق غصب نشده باشد.
بند 4
- از اموال دولتی و وقف و مانند آن که مالک شخصی ندارد نباشد.
مبحث دوم
(2
- راههای ثبوت سرقت)ماده 216
ماده 216
- سرقتی که موجب حد است با یکی از راههای زیر ثابت میشود:1- شهادت دو مرد عادل.
2- دو مرتبه اقرار سارق نزد قاضی، بشرط آنکه اقرارکننده بالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد.
3- علم قاضی.
اسناد مرتبط:
تبصره
تبصره
- اگر یک مرتبه نزد قاضی اقرار به سرقت کند باید مال را به صاحبش بدهد اما حد بر او جاری نمیشود.مبحث سوم
(3
- شرایط اجراء حد)ماده 217
ماده 217
- در صورتی حد سرقت جاری میشود که شرایط زیر موجود باشد:1- صاحب مال از سارق نزد قاضی شکایت کند.
2- صاحب مال پیش از شکایت سارق را نبخشیده باشد.
3- صاحب مال پیش از شکایت مال را به سارق نبخشیده باشد.
4- مال مسروق قبل از ثبوت جرم نزد قاضی، از راه خرید و مانند آن بملک سارق درنیاید.
5- قبل از ثبوت جرم از این گناه توبه نکرده باشد.
اسناد مرتبط:
تبصره
تبصره
- با توبه بعد از ثبوت جرم حد ساقط نمیشود و عفو جایز نیست.مبحث چهارم
(4
- حد سرقت)ماده 218
ماده 218
- حد سرقت در مرتبه اول قطع چهار انگشت دست راست سارق است از انتهای آن بطوریکه انگشت شصت و کف دست او باقی بماند و در مرتبة دوم قطع پای چپ سارق از پائین برآمدگی است بنحوی که نصف قدم و مقداری از محل مسح وی باقی بماند و در مرتبة سوم سارق محکوم به حبس ابد میشود و در مرتبة چهارم اگرچه در زندان دزدی کند حدش اعدام است.موخره
قانون فوق مشتمل بر بیست و سه ماده و بیست و یک تبصره طبق اصل هشتاد و پنجم قانون اساسی در جلسه روز سه شنبه بیستم مهرماه یکهزار و سیصد و شصت و یک به تصویب کمیسیون امور قضائی مجلس شورای اسلامی رسیده و شورای محترم نگهبان آن را تأیید کرده است و برای مدت پنج سال از تاریخ تصویب بصورت آزمایشی قابل اجراء است.
امضاء
رئیس مجلس شورای اسلامی - اکبر هاشمی
اسناد مرتبط
مقررات، آراء و نظرات
- رأی وحدت رویه شماره 541 هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص صلاحیت دادسراها و دادگاه های انقلاب در رسیدگی به جرم ورود دسته جمعی و مسلح به عنف در موقع شب به منازل مسکونی و سرقت اموال با تهدید و ارعاب (1369/10/04)
- رأی وحدت رویه شماره 530 هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص قابل گذشت بودن یا نبودن جرم سرقت (1368/12/01)
وضعیتهای تنقیحی
اثرگذار بر
- قانون حدود و قصاص و مقررات آن (1361/07/20)
- قانون حدود و قصاص و مقررات آن (1361/07/20)
- قانون فهرست قوانین و احکام نامعتبر در حوزه سلامت (1399/08/05)
- قانون فهرست قوانین و احکام نامعتبر در حوزه احزاب سیاسی (1400/11/17)
اثرپذیر از
- قانون حدود و قصاص و مقررات آن (1361/07/20)
- قانون حدود و قصاص و مقررات آن (1361/07/20)